السلام علیک یا فارس الحجاز ادرکنی
آب و ایینه از تبار تواند
همه آیینه ها غبار تواند
تو اگر پای در رکاب آری
چشم مردم ،رکاب دار تواند
تا تو تفسیر آفتاب کنی
نورها سایه در کنار تواند
داغ ها را زدل، تو برداری
لاله ها چشم انتظار تواند
صبرها گشته اند جان بر لب
ابرها جمله اشکبار تواند
هر چه قدرت بر تو،پوشالی ست
همه مقهور اقتدار تواند
کی،زپی افتخار می آری کی،به یک گل بهار می آری
(علی انسانی)